هاله انرژی انسان دارای یک کپی از کل تفکرات و باورها و احساسات و خاطرات و آرزوهای انسان است و موجودات مختلف می‌توانند به صورت ناآگاهانه و غریزی، این اطلاعات را در هاله یکدیگر احساس کنند و برداشتهایی در ضمیر ناخودآگاه صورت بگیرد و تنها چکیده‌ای از این برداشتها به سطح ذهن هوشیار برسد.

حتی ممکن است بدون آنکه فردی را بشناسیم از روی همین تماس هاله‌ها به نکات مشترک و متفاوت خود و دیگری پی ببریم و بدون آنکه با شخص تکلم کنیم احساس خوب یا منفی نسبت به او داشته باشیم.

وقتی لایه اتری و اختری هاله دو نفر با هم پیوند برقرار می‌کنند احساسات مثبت زیادی را تحریک می‌کنند و تصور می‌کنید فرد مقابل را یک عمر می شناختید.چنین حالتی در زمانی که شباهتهای ذهنی و علایق مشترک زیادی بین دو نفر وجود داشته باشد شکل می گیرد و اصطلاحا شبیه شبیه را جذب می کند.پس از مدتی مکالمه متوجه می شوید که چه قدر مثل هم فکر می‌کنید و حتی می‌توانید فکر هم را بخوانید و مانند هم تصمیم بگیرید.

مکانیسم عشق در نگاه اول بر اساس هاله این طور تفسیر می‌شود که دو نفر با جنسیت مخالف بر طبق همین تفاهمات روحی، پیوند ناخودآگاهی را در لایه‌های اتری و اختری خود حس کرده و در آن لحظه چیزهای دیگر بی‌اهمیت می‌شوند و فقط اشتیاق به پیوند بیشتر بین آنها باقی میماند.هر چه قدر زمان بیشتری سپری شود تارهای مربوط به هاله انرژی هر یک بر دیگری می‌تابد و حس شیفتگی و تملک را بالا می‌برد و تجارب تلخ و شیرین زندگی به استحکام این تارها کمک می‌کند.

اگر زوج خیلی به هم وابسته شوند این وابستگی در سطح انرژی هاله‌ها هم وجود دارد و اگر یکی از آنها فوت کند معمولا دیگری هم فورا یا در اثر مرگ طبیعی و یا خودکشی از دنیا می‌رود.این حالت در زوجهایی که چندین دهه از زندگی مشترک و عاشقانه آنها میگذرد و به سن پیری می‌رسند بیشتر دیده می شود.به طوری که معمولا وقتی یکی از آنها می‌میرد فرد دیگر تحت مراقبتهای ویژه قرار می‌گیرد تا اقدام به خودکشی نکند.در واقع با جدایی کلافهای انرژی، لایه اتری هاله تحلیل رفته و شخص حس میکند دنیا به پایان رسیده و دیگر نمی‌تواند لحظه‌ای آن را تحمل کند.

افرادی که عاشق هستند تجربه نزدیکی جنسی را لذت بخش‌تر از افرادی می دانند که حسی به هم ندارند زیرا پیوند آنها هم در سطح فیزیکی برقرار شده و هم لایه‌های اختری آنها در هم می‌آمیزد و انرژی به جای آنکه فقط در چاکراهای جنسی جریان پیدا کند در چاکرای قلب نیز حس می‌شود.ولی افرادی که نسبت به هم سرد هستند ارتباط آنها در سطح فیزیکی بوده و از نوازش و تحریک لایه اختری هم لذتی نمی‌برند (این مسئله خصوصا برای زنان بیشتر اهمیت دارد).

وقتی زوجی طلاق می‌گیرند شاید به طور ذهنی و منطقی پذیرفته باشند که دیگر ارتباطی بین آنها نیست ولی هاله انسان معمولا خیلی کند عمل میکند و پیوند انرژیکی میان آن دو همچنان تا مدتها وجود دارد و طرفین از جدایی هم ناراحت هستند و هنوز احساس وابستگی می‌کنند و گاهی ممکن است کار به ازدواج مجدد با هم بکشد.یا گاهی یکی از طرفین تا سالها همسر خود را تعقیب میکند تا مبادا او با فرد دیگری ازدواج کند و بدون او خوشبخت شود.

در دوستی‌ها نیز هاله نقش زیادی دارد. در ابتدای آشنایی ممکن است با فردی رابطه خوبی داشته باشید ولی پس از مدتی آن ارتباط تبدیل به تجربه دردناکی برای شما شود.در واقع در آغاز آشنایی، لایه اتری یا انرژیکی هاله بسیار فعال شده و مگسهای گرد شیرینی را به خود جذب می‌کند.پس از مدتی ارتباط در سطح لایه اختری شکل گرفته و آنجاست که نقاط قوت و ضعیف افراد مشخص می‌شود و ممکن است به خاطر سراسیمگی عاطفی که قبلا داشتیم به مسیری رویم که موجب رنج ما شود که این حالت بیشتر در دوران کودکی و نوجوانی مشاهده می‌شود و هر چه قدر سن و تجربه فرد بیشتر شود هاله نیز رشد پیدا کرده و ناخودآگاه ما هم دقت بیشتری در انتخاب افراد انجام می‌دهیم تا مجددا دچار رنج و ناراحتی نشویم.

پیامهایی که در هاله انسانها نهفته است عامل مهمی در جذب سایرین به آنهاست. شاید دقت کرده باشید که وقتی برای یک نفر چندین خواستگار می‌آید بیشتر آنها وجوه مشترکی دارند و شخص اصطلاحا میگوید “هر چه درب و داغان است به خواستگاری من می‌آید”. در واقع آن شخص شاید در سطح ذهن هوشیار خواهان مردی مناسب است ولی ممکن است در سطح هاله خود پیامهایی از ترس و فقر و خیانت را به اطراف منتشر کند و لازم است مجددا عمق ناخودآگاه خود را بررسی کند و به رفع این باورهای فکری غلط بپردازد چون تا وقتی این پیامها در هاله او مستقر هستند قطعا فرد مناسبی هم جذب او نمی‌شود...